خالم از خارجه برامون دهان شو خارجى آورده بود
امروز صبح داشتم از در دستشويى رد ميشدم كه ديدم داداشم بعد از شستن دهنش دوباره بر گردوندش توي بطري. پرسيدم چكار ميكني؟!؟
گفت: "آخه اينا گرونن، حيفه"
ــ : كصافط من يه هفتس دارم استفاده ميكنم !!!!
یکی از رفیقام تعریف میکرد که :
بعد از دو ماه رفته بودم خونه... وقتی رسیدم کسی نبود... از خستگی همون وسط حال دراز کشیدم و چادر مامانم رو کشیدم روم. تازه خوابم برده بود که حس کردم یکی باسنمو نوازش کرد و رفت. چند دقیقه بعد یکی کنارم دراز کشید و با ناز چادر را از روم ورداشت. بابام بود... لخت مادر زاد!!! وقتی دید منو با مامانم اشتباه گرفته، فرار کرد تو اتاق.الان سه ماهه نرفتم خونه
تا 5صبح پای نتم.
همسایه مون که یه مرد مذهبیه،روز بعد منو دیده، میگه:
"آفرین همیشه به بچه هام میگم از شما یاد بگیرن
که از این ایام با ارزش ماه مبارک رمضان، چطوری استفاده میکنه.
تا صبح چراغش روشنه و مشغول عبادت!
من :
نظرات شما عزیزان:
امیرحسین
ساعت8:25---13 مرداد 1391