زن دیروقت به خونه رسید، آهسته كلید رو انداخت و درو باز كرد
و یكسره رفت توی اتاق خواب!
ناگهان بجای یك جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب دید!
بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و
تا جایی كه میخوردند ان دو را با چوب گلف زد و خونین و مالی كرد.
بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا آبی بخورد که
با كمال تعجب شوهرش را دید كه در اشپزخانه نشسته است.
شوهرش گفت سلام عزیزم!
پدر و مادرت سر شب از شهرشون به دیدن ما اومده بودند چون خسته بودند بهشون
اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت كنند!
راستی بهشون سلام كردی؟؟؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان: